منشاء نفوذ شیطان به قلب و نفس انسان از کجاست ؟

منشأ نفوذ ابليس به قلب و نفس انسان از كجاست؟

1⃣ وجود بستر و زمينه مناسب (در انسان) جهت نفوذ شيطان كه همانا تعلّق نفس به دنيا و زخارف دنيا اعمّ از رياسات و منافع شخصيّه، حبّ به ذات، جلب منافع بدون حدّ و حصر، تعدّى به حريم ديگران … زمينه و ظرف مناسب براى رسوخ و نفوذ شيطان به نحو اكمل و اوفى فراهم و مهيّا مى ‏شود.

2⃣ اشراف كلّى و احاطه وجودى و علم و اطّلاع وسيع شيطان نسبت به انسان و صفات و ملكات و تمام شراشر وجودى او كه موجب تدبير احسن و يافتن راه و حيله كارسازتر در ورود به حريم او و اغواء و اضلال او در هر مرتبه و مرحله از مراتب وجودى و مراحل استكمالى بشر مى‏باشد. و از اين قاعده هيچ فردى چه جاهل، چه عالم، چه مقلّد و چه فقيه و چه مجتهد، چه عامى و چه سالك، چه مرد و يا زن، پير و يا جوان، هيچكس و هيچكس مستثنى نخواهد بود.

منبع :
اسرار ملكوت،ج‏2،ص‏60.
آيت الله حاج سيد محمد محسن حسينى طهرانى

اللهم صل علی محمد و آل محمد

زهد در کلام حضرت امیرالمومنین علیه السلام

زهد

???? اميرالمومنين عليه السلام:

«ايُّهَا النَّاسُ، الزَّهادَةُ قِصَرُ الْامَلِ وَ الشُّكْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَالْوَرَعُ عَنْدَ الَمحارِمِ» «1»

اى مردم، زهد يعنى كوتاهى آرزو، شكر و سپاس در برابر نعمت‏ها و پارسايى در مقابل گناهان!

توضيح:
1- زهد از جنبه روانى؛ دلبسته نبودن به دنيا و مظاهر آن و از جنبه عملى؛ چشم‏پوشى از پاره‏اى لذّت‏ها و تمتّع‏هاى مادى است.

2- معناى حقيقى زهد، برخوردار نشدن از نعمت‏هاى دنيا و انزواطلبى نيست، بلكه برخوردارى از دنيا و نعمت‏هاى آن، در حدّى است كه موجب غفلت انسان از خدا نگردد. اين معنا از زهد در كلام امير مؤمنان على عليه السلام اين‏گونه آمده است:

الف- زهد، كوتاهى آرزوها، براى رهايى از قيد اسارت اشياء و اشخاص است. پس زاهد، آرزوهاى طولانى و حبّ دنيا را از دل بيرون مى‏كند تا حبّ محبوب اصلى (خدا) محفوظ باشد و به هيچ كس و هيچ چيز جز خدا دل نمى‏بندد.

ب- از مظاهر زهد، شكر نعمت‏ها است. شكر نعمت‏ها انسان را به صاحب همه مواهب و نعمت‏ها نزديك و دل‏بسته مى‏كند.

ج- زهد؛ در حريم محرمات پارسايى گزيدن است. زهد به اين معنا، آزاد شدن انسان از اسارت تمايلات نفسانى و لذات محرّم دنيوى است، زيرا تا انسان از قيد هواپرستى و پليدى‏هاى گناهان آزاد نشود، سرزمين دلش براى رشد و نمو معنوى و پذيرش انوار تابناك ملكوتى آماده نمى‏شود.

فلسفه پرهيز از گناهان صيانت روح از زشتى‏ها و پليدى‏هاست، از اين رو، پرهيز از مكروهات نيز براى انسان زاهد، براى رسيدن به زهد واقعى لازم است.

۱)- نهج ‏البلاغه، خطبه 80

اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم

ادّعای تشیّع

امام باقر علیه السلام به جابر جعفى فرموند: بَلِّغْ شَیعتَى عَنّى السَّلامَ وَاَعْلِمهُمْ اَنَّهُ لا قَرابَةَ بَیْنَنا وَ بَیْنَ اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ لا یُتَقَرَّبُ اِلَیْهِ اِلاّ بِالطّاعَةِ لَهُ؛ سلام مرا به شیعیان من برسان و به آنها بگو میان ما و خداوند خویشاوندى نیست، بلکه تنها راه نزدیکى به خدا اطاعت فرمان اوست.(1)

شرح حدیث:
بسیار هستند که گمان مى برند تنها ادعاى تشیع و علاقه به خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله)براى نجات و سعادت آنها کافى است، گویا با این ادعا جزء خویشاوندان امامان خواهند شد، آنها هم خویشاوندى خاصى با خدا دارند و با توصیه و پارتى کارها دست مى شود، در حالى که تنها پیوندى که بر روابط مخلوق و خالق حکومت مى کند رابطه اطاعت و انجام وظیفه است، هرکس مطیع فرمان او باشد از همه نزدیکتر و هرکس عصیان کند از همه دورتر است، هرکس که باشد.
پی نوشت:
1. بحارالانوار، جلد 15، صفحه 164.

قیمت آبرو

قیمت آبرو

امام علی علیه السلام مقدار “پنج بار شتر” خرما براى شخصى آبرومند که از كسى تقاضاى كمك نمى كرد ، فرستادند .
یک نفر که در آن جا حضور داشت به امیرالمومنین گفت :
“آن مرد كه تقاضاى كمك نكرد ، چرا براى او خرما فرستادید ؟ يك بار شتر هم براى او كافى بود!”

امام على علیه السلام به او فرمودند:
“خداوند امثال تو را در جامعه ما زياد_نكند ! من می بخشم و تو بخل مى ورزى !؟

اگر من آن چه را كه مورد حاجت او است ، پس از درخواست کردن بدهم ، چيزى به او نداده ام ؛ بلكه قيمت آبرویش را به او داده ام ؛ زيرا اگر صبر كنم تا از من درخواست كند، در حقيقت او را وادار كرده ام كه آبرويش را به من بدهد.”

وسائل الشيعه ، جلد ۲ ، صفحه ۱۱۸

اللهم صل علی محمد و آل محمد

علائم ظهور پیش از ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه

علائم نهایی پیش از ظهور امام زمان (عج الله تعالی فرجه الشریف) چیست؟

پاسخ
علائم ظهور حضرت مهدی (عج الله) بر دو دسته تقسیم می شوند:

الف: علائم حتمی و قطعی؛

ب: علائم غیر حتمی و غیر قطعی که البته در این علائم هم ممکن است اختلاف نظر وجود داشته باشد.

علائم غیر حتمی فراوان هستند و نوعاً بعضی از آنان به وقوع پیوسته است اما علائم حتمی و قطعی هنوز رخ نداده اند بعضی از این علائم قطعی عبارتند از:

1. خروج سفیانی: پیش از ظهور مردی از نسل ابوسفیان در منطقه شام خروج می کند و با تظاهر به دینداری گروه زیادی از مسلمانان را می فریبد و به گرد خود می آورد و بخش گسترده ای از سرزمینهای اسلام را به تصرف خویش در می آورد و بر مناطق پنجگانه شام، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین (نام شهری در نزدیکی حلب) و منطقة عراق سیطره می یابد و در کوفه و نجف به قتل عام شیعیان می پردازد و برای کشتن و یافتن آنان جایزه تعیین می کند آنگاه که از ظهور امام زمان باخبر می شود با سپاهی گران به جنگ وی می رود که در منطقه بیداد (بین مکه و مدینه) با سپاه امام (علیه السلام) برخورد می کند و به امر خدا همه لشگریان وی به جز چند نفر در زمین فرو می روند و هلاک می شوند. [1]

2. خسف در بیداء: خسف یعنی فرو رفتن و پنهان شدن، و بیداء نام منطقه ای در مکه و مدینه است. ظاهراً لشگر سفیانی در این منطقه که به قصد جنگ با امام عصر(عج الله) آمده است در زمین فرو می روند. [2]

3. خروج یمانی: سرداری از یمن قیام می کند و مردم را به حق و عدل دعوت می کند این نشانه در منابع عامه نیست ولی در مصادر شیعه روایات فراوانی در این باره وجود دارد. امام صادق (علیه السلام) فرمود: قیامهای سه گانه خراسانی، سفیانی، یمانی در یک سال و یک ماه و یک روز خواهد بود و هیچ پرچمی به اندازه پرچم یمانی دعوت حق و هدایت نمی کند و هم فرمود که یمانی از علائم حتمی است. [3]

4. قتل نفس زکیه: زکیه یعنی فرد پاک و بی گناه و کسی که قتلی انجام نداده است و جرمی ندارد. در آستانه ظهور مهدی (عج) در گیرودار مبارزات زمینه ساز انقلاب حضرت مهدی (عج) فردی پاکباخته و مخلص از اولاد حضرت امام حسن مجتبی (علیه السلام) در راه امام می کوشد و در این راه مظلومانه به قتل می رسد. روایات گاهی نفس زکیه و گاهی «سید حسنی» گفته اند امام باقر (علیه السلام) فرمود: بین ظهور مهدی (عج الله) و کشته شدن نفس زکیه بیش از پانزده شبانه روز فاصله نیست. [4]

5. صیحه آسمانی: منظور از صیحه آسمانی صدایی است که در آستانه ظهور حضرت مهدی در آسمان شنیده می شود و همه مردم آن را می شنوند در روایات تعبیر به «نداء» «فزعه» «صوت» نیز بکار رفته است که ظاهر آن نشان می دهد که هر یک از اینها نشانه جداگانه ای است که پیش از ظهور واقع می شود لکن به نظر می رسد که اینها تعبیر از یک واقعیت است و ممکن هم هست که از سه حادثه جدای از هم خبر داده باشند که اول صداهای هولناکی برآید و همه را به خود متوجه کند (صیحه) و به دنبال آن صدای مهیب و هولناکی شنیده شود که دلهای مردم را به وحشت اندازد (فزعه) و آن گاه از آسمان صدایی شنیده می شود که مردم را به سوی مهدی(عج) فرا می خواند (نداء) روایاتی که از این معنا خبر داده اند از طریق شیعه و سنی فراوان هستند. امام باقر (علیه السلام) می فرماید: ندا کننده ای از آسمان نام قائم را ندا می کند پس هر که در شرق و غرب است آن را می شنود و از وحشت این صدا خوابیده ها بیدار و ایستادگان نشسته و نشستگان بر دو پای خویش می ایستند رحمت خدا بر کسی که از این صدا عبرت گیرد و ندای وی را اجابت کند زیرا صدای نخست، صدای جبرئیل روح الأمین است.

آنگاه می فرماید: این صدا در شب جمعه بیست و سوم ماه رمضان خواهد بود در این هیچ شک نکنید و بشنوید و فرمان برید، در آخر روز شیطان فریاد می زند که «فلانی مظلوم کشته شد» تا مردم را بفریبد و به شک اندازد. و امام صادق (ع) می فرماید: در ابتدای روز گویند ه ای در آسمان ندا می دهد که آگاه باشید که حق با علی و شیعیان اوست. پس از آن در پایان روز شیطان که لعنت خدا بر او باد از روی زمین فریاد می زند که حق با عثمان و پیروان اوست پس در این هنگام باطل گرایان به شک می افتند هرگاه گوینده ای از آسمان نداء بزند که حق با اولاد محمد(ص) است در آن هنگام ظهور مهدی(عج) به سر زبانها می افتد به گونه ای که غیر از او یاد نمی کنند. [5]

6. خروج دجال: این نشانه در کتب اهل سنت از علائم برپایی قیامت شناخته شده است [6] ولی در منابع روایی شیعه از نشانه های ظهور است. و اشکال ندارد که هم علامت ظهور و هم علامت معاد باشد. چون خود ظهور امام عصر (عج) هم از علائم آخرالزمان می باشد.

دجال فردی است که در آخر الزمان و پیش از قیام مهدی (عج الله) خروج می کند و غیر عادی است و با انجام کارهای شگفت انگیز جمع زیادی از مردم را می فریبد و سرانجام به دست عیسی مسیح (ع) در کنار دروازه ”لد“ در منطقه شام به هلاکت می رسد. در مورد دجال نظریه های متعددی طرح شده است مثلا گروهی آن را فردی نامیده اند و دسته ای آن را جریانی می دانند و نه شخص معین که مطرح کردن این امور مجال دیگری را می طلبد. [7]

[1] کمال الدین، ص 651. و بحار الأنوار، ج 52، ص 215؛ و کنز العمال، ج 14، ص 272؛ تاریخ غیبت کبری، ص 518 الی 520.

[2] مراصد الاطلاع، ج1، ص239؛ وافی، ج2، ص 442؛ مسائل العشره چاپ شده در مجموع مصنفات شیخ مفید، ج 3، ص 122 و غیبت نعمانی، ص 252، منتخب الأثر، ص 459؛ کتاب الغیبه نعمانی ص 252، تاریخ غیبت کبری ص 499 ـ 520.

[3] تاریخ غیبت کبری، ص 525، کتاب غیبت نعمانی 252.

[4] منتخب الأثر، 459، تاریخ الغیبه الکبری، ص 511؛ الارشاد، ج2، ص374؛ اعلام الوری، ص 427.

[5] تاریخ ما بعد الظهور/176 ـ کشف الغمه ج3، ص 260 ، وافی، ج 2، ص 445 ـ 446، کتاب الغیبه، شیخ طوسی، ص 435 و454 و453 – ارشاد، ج2، ص 371؛ کمال الدین / 651 بحار الأنوار، ج52، ص204-288-290؛ منتخب الاثر، ص 459، غیبت نعمانی/254.

[6] سنن ترمذی، ج4، ص 507 ـ 519؛ سنن ابی داوود؛ ج4، ص 115؛ صحیح مسلم، ج 18، ص 46 و 81.

[7] بحارالأنوار، ج 52، ص 193و209؛ کمال الدین 525 و 526؛ کشف الغمه، ج 3، ص 281؛ المسائل العشر، چاپ شده در مصنفات شیخ طوسی، ج3، ص 122؛ ارشاد، ج2، ص 371، کنز العمال، ج 14، ص 198ـ200.

مال شبهه ناک

مال شبهه ناک
آیت الله العظمی بهجت(ره)
سيّد بحرالعلوم ـ رحمه اللّه ـ با آن همه بركات، از لحاظ سنّ كمتر از شيخ انصارى ـ رحمه اللّه ـ عمر كرده است! و شهيد اول ـ رحمه اللّه ـ چه قدر كتاب هاى نافع و قوى و متين دارد. توفيق در تحصيل چيز ديگر است، توفيق به كثرت اشتغال نيست.

خيلى خطرناك است كه ندانيم قُدما چه راهى را مى رفتند! دليل عقب ماندگى ما آن است كه اموال شبهه ناك مصرف مى كنيم، و مال شبهه ناك، ايجاد ترديد و شبهه مى كند، و به قدر ضرورت و نان خالى اكتفا نمى كنيم.

اين ها است كه در تحصيل ايمان و يقين و توفيق در تحصيل و آثار و بركات آن اثر دارد.
لذا بعضى از علما خودشان در خانه نان تهيه مى كردند، تا از جهت طهارت و حليّت آن مطمئن باشند. تصرّف در مالى كه صاحب آن راضى نيست و مصرف كردن آن، در علميّات و عملّيات ما اثر مى گذارد.
ناصرالدّين شاه به مرحوم كَنى(1) خيلى احترام مى گذاشت، لذا او را از پرداخت ماليات معاف كرده بود. ولى مرحوم كَنى به او گفت: خواهش مى كنم دستور دهيد از املاك ما هم ماليات بگيرند! و مقصودش اين بود كه از هر جا كم كنند، به ديگران مى افزايند، و ازما كه ماليات نمى گيرند، به جاى آن از ديگران بيشتر مى گيرند.

علماى ما، در مصرف قناعت مى كردند، و به ديگران رسيدگى مى كردند! اما ما راهى را رفتيم و مى رويم كه نه به خودمان پرداختيم، و نه به ديگران رسيدگى كرديم؛ بلكه در اثر قناعت نكردن و غَوْر در ماديّات و تجمّلات زندگى هميشه مقروض هستيم. قرض در حقيقت مغلول كردن(2) نقدى است. خدا مى داند كه انسان چه قدر بايد تلاش كند و از كجا بياورد، تا قرضش را ادا نمايد.

1. عالم بزرگ، ملاّعلى تهرانى كنى (1220 ـ 1306).
2. در زنجير و بند كردن خود
????????????????????
???? اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم ????