منشاء نفوذ شیطان به قلب و نفس انسان از کجاست ؟

منشأ نفوذ ابليس به قلب و نفس انسان از كجاست؟

1⃣ وجود بستر و زمينه مناسب (در انسان) جهت نفوذ شيطان كه همانا تعلّق نفس به دنيا و زخارف دنيا اعمّ از رياسات و منافع شخصيّه، حبّ به ذات، جلب منافع بدون حدّ و حصر، تعدّى به حريم ديگران … زمينه و ظرف مناسب براى رسوخ و نفوذ شيطان به نحو اكمل و اوفى فراهم و مهيّا مى ‏شود.

2⃣ اشراف كلّى و احاطه وجودى و علم و اطّلاع وسيع شيطان نسبت به انسان و صفات و ملكات و تمام شراشر وجودى او كه موجب تدبير احسن و يافتن راه و حيله كارسازتر در ورود به حريم او و اغواء و اضلال او در هر مرتبه و مرحله از مراتب وجودى و مراحل استكمالى بشر مى‏باشد. و از اين قاعده هيچ فردى چه جاهل، چه عالم، چه مقلّد و چه فقيه و چه مجتهد، چه عامى و چه سالك، چه مرد و يا زن، پير و يا جوان، هيچكس و هيچكس مستثنى نخواهد بود.

منبع :
اسرار ملكوت،ج‏2،ص‏60.
آيت الله حاج سيد محمد محسن حسينى طهرانى

اللهم صل علی محمد و آل محمد

مردم داری در سیره پیشوایان معصوم(علیهمالسلام)

مردم داری در سیره پیشوایان معصوم(علیهمالسلام)

اسلام به عنوان مکتبی جامع، سعادت بخش و پویا برای تمام ابعاد وجودی و نیازهای انسان برنامه و دستوراتی خاص را در نظر گرفته و اهمیت آن را گوشزد نموده است. یکی از مولّفه های مهم و ارزشمند در گستره زندگی اجتماعی تعامل با مردم است که به این مسئله در آموزه های دینی توجه ویژه ای شده است و احادیث و روایات زیادی از سوی پیامبر(صلی الله) و امامان(علیهم السلام) به این موضوع اختصاص یافته است.

نگارنده سعی دارد که در این نوشتار اهمیت «مردم داری» و «ارتباط با مردم» را از منظر پیشوایان معصوم(ع) مورد بررسی قرار دهد تا پویندگان راستین راه آن بزرگواران بتوانند از این آموزه ها بهره مند شوند.

حمایت از محرومان
در جامعه اسلامی مسلمانان باید از لحاظ توزیع ثروت های عمومی، امتیازها و سایر خدمات در حد مساوی قرار گیرند. پیامبران الهی تلاش می کردند تا فقرا و محرومان جامعه علاوه بر رشد فکری و فرهنگی از محرومیّت های مادّی رها شوند و یک زندگی مناسب و در شأن خود داشته باشند. از این رو پیشوایان معصوم(ع) در سیره خود لازم می دیدند که در حد توان با انواع فقر و محرومیّت مبارزه کنند و این پدیده شوم و زیانبار را که نتیجه بی عدالتی و ظلم بود، ریشه کن نمایند.

حضرت علی(ع) از قول نبی مکرّم اسلام(ص) می فرماید: «لن تقدّس امّةٌ لایؤخذ للّضعیف فیها حقّه من القویّ غیر متتعتعٍ؛(1) جامعه ای که در آن حق محرومان و ضعیفان از قدرتمندان بازستانده نشود، افرادش هیچ گاه روی سعادت و خوشبختی را نخواهند دید.»

لذا می بینیم که پیشوایان دینی نه تنها سفارش های موکّدی در این زمینه نموده اند، بلکه هر کدام در عصر خود نمونه برجسته ای از انسان دوستی و ضعیف نوازی به شمار می رفتند.

امام علی(ع) حمایت از اقشار محروم و درمانده جامعه را جزو برنامه های اصلاحی خویش قرار داده بود. آن حضرت در عهدنامه

خویش به مالک اشتر به وی مأموریت می دهد که هیچ گاه از اقشار محروم جامعه غفلت نورزد و نیازهای آنان را تأمین کند. هم چنین علاوه بر فرمان هایی که به کارگزاران خویش در جهت تأمین اجتماعی محرومان جامعه می دهد، خود نیز عملاً به تأمین این قشر در جامعه اقدام می کند و خود را «پدر یتیمان» معرفی می نماید و همچون پدر با آنان رفتار می کند.(2)

پیشوای دوم شیعیان امام حسن مجتبی(ع) در بذل و بخشش و دستگیری از بیچارگان سرآمد روزگار خویش و آرام بخش دل های دردمند و نقطه امید درماندگان بود.

آن حضرت دوبار تمامی دارایی خویش را در راه خدا داد و سه بار تمام اموال خود را با خدا تقسیم کرد و نصف اموال را به مستمندان بخشید.(3)

روزی عثمان کنار مسجد نشسته بود. مرد فقیری از او کمک مالی خواست. عثمان پنج درهم به وی داد. مرد فقیر گفت: مرا نزد کسی راهنمایی کن تا کمک بیشتری نماید. عثمان به امام حسن و امام حسین(ع) اشاره کرد. وی پیش آنان رفت و درخواست کمک نمود. امام مجتبی(ع) فرمود: «انّ المسألة لاتحلّ الّا فی احدی ثلاث: دم مفجعٍ، او دینٍ مقرحٍ او فقرٍ مدقعٍ؛(4) درخواست کردن از دیگران جایز نیست مگر در سه مورد: دیه ای به گردن انسان باشد که از پرداخت آن عاجز است یا بدهی و دین کمر شکن داشته باشد که توان ادای آن را ندارد و یا فقیر و درمانده گردد و دستش به جایی نرسد.»

کدام یک از این موارد برای تو پیش آمده است؟ عرض کرد: اتفاقاً گرفتاری من یکی از همین سه چیز است.

آن گاه حضرت پنجاه دینار به وی داد و به پیروی از وی امام حسین(ع) چهل و نه دینار به او عطا کرد. فقیر هنگام برگشت از کنار عثمان عبور کرد. عثمان گفت چه کردی؟ جواب داد: تو کمک کردی ولی هیچ نپرسیدی پول را برای چه منظوری می خواهم؟ امّا حسن بن علی(ع) در مورد مصرف پول از من سؤال کرد، آن گاه پنجاه دینار دارد.

عثمان گفت: این خاندان کانون علم و حکمت و سرچشمه نیکی و فضیلت هستند. نظیر آنان را کی می توان پیدا کرد؟!(5)

رازداری
یکی از اصول اخلاقی و تربیتی مکتب اسلام رازداری و فاش نکردن اسرار خود و دیگران است، زیرا ممکن است کرامت انسانی خود در صورت فاش شدن اسرار و رازهای نهانی اش لطمه بیند. از این رو در

دستورات اخلاقی اسلام توصیه شده که هرگز اسرار ویژه خود را حتّی به دوستان صمیمی خود نگویید، زیرا ممکن است آنان روزی دشمن شما شوند و از این فرصت سوء استفاده نمایند.

حضرت علی(ع) در ضمن توصیه های اخلاقی و حکومتی، مالک اشتر را به رازداری مردم توصیه می کند و به او می گوید: تو به عنوان نماینده حکومت بیش از هر کس سزاوار حفظ اسرار مردم هستی. مردم به هنگام مشکلات و ناملایمات، اسرار خود را با تو در میان می گذارند، تو باید با حوصله کامل پای حرف آنان بنشینی و سنگ صبور و رازدار آنان باشی.(6)

خویشتن داری در حفظ اسرار و راز دیگران یکی از نشانه های وسعت روح و قدرت اراده است. امام رضا(ع) می فرماید: «انسان مؤمن، مؤمن نخواهد بود مگر این که سه خصلت داشته باشد: سنّتی از خداوند متعال، سنتی از پیامبر(ص) و سنّتی از امام، سنت خداوند کتمان اسرار مردم است، سنت پیامبر(ص) مدارا با مردم است و سنّت امام شکیبایی در برابر ناراحتی ها و مشکلات می باشد.»(7)

همدردی و همیاری
یکی از زیباترین خصلت های معاشرتی همدردی و یاری کردن دیگران است. انسان به حکم اجتماعی بودن، جهت تأمین آسایش و آرامش به دیگران نیازمند است و همین نیازها او را در جهت تعاون ومشارکت با دیگران ترغیب می کند، در دین اسلام مشارکت و تعاون یکی از آموزه های اصلی است قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «و تعاونوا علی البرّ و التّقوی و لاتعاونوا علی الاثم و العدوان.»(8)

در سیره پیشوایان معصوم(ع) همدردی و دیگر یاری امری ستوده و خدا پسندانه است. پیامبر اسلام(ص) می فرماید: «کسی که دو لباس دارد یکی را خود بپوشد و دیگری را به برادر دینی خویش بپوشاند.»(9)

امام صادق(ع) همدردی و مواسات با برادران دینی را وسیله تقرّب به خداوند دانسته است. آن حضرت می فرماید: «تقرّبوا الی اللّه بمواسات اخوانکم.»(10)

امام کاظم(ع) به «جعفر بن محمد عاصمی» فرمود: ای عاصم! در همدردی و ارتباط با یکدیگر چگونه هستید؟ عاصم جواب داد: به بهترین حالتی که شخصی ممکن است باشد. فرمود: آیا این گونه هستید که یکی از شما هنگام تنگ دستی به مغازه یا خانه برادر دینی اش برود و کیسه پول او را بردارد و به مقدار نیاز از آن برگیرد و او نیز ناراحت نشود؟ عاضم گفت: نه. امام فرمود: پس در حالتی از ارتباط با یکدیگر نیستید که من دوست می دارم.(11)

نقل می شود وقتی که زمان وفات «زیدبن اسامه» فرا رسید زید گریه می کرد. امام سجاد(ع) که بر بالین وی حاضر بود، فرمود: چرا گریه می کنی؟ چه چیزی تو را می گریاند؟ زید عرض کرد: گریه ام برای این است که پانزده هزار دینار بدهی دارم و چیزی هم به جا نگذاشته ام تا آن را ادا نمایند. امام فرمود: گریه نکن. من از جانب تو بدهی ات را ادا می کنم. آن حضرت پس از وفات زید تمام بدهی اش را پرداخت.(12)

مدارا با مردم
یکی از سجایای اخلاقی که مایه دوام و ثبات جامعه است، مدارا با دیگران است. رفق و مدارا در سیره رفتاری و عملی پیشوایان معصوم(ع) فراوان به چشم می خورد. ایشان در امر تبلیغ و اجرای فرامین الهی علاوه بر شخصیّت دادن به مردم، آنان را محترم می شمردند، به گونه ای که با گفتار و کردار خویش بهترین آداب زندگی را به دیگران می آموختند و درشت خویی آنان را با صبر و حوصله تمام تحمّل می نمودند.

پیامبر اسلام(ص) با مدارای خویش توفیق یافت که دین و دنیای مردم را اصلاح نماید. مدارا سختی ها را آسان می کند و آدمی را در برخوردهای اجتماعی موفق می دارد، زیرا نیمی از روابط فرد و جامعه در گرو رفق و مداراست. امام کاظم(ع) فرمود: «مدارا نیمی از زندگی است.»(13)

رفق و مدارا از مهم ترین صفات الهی است و از همین رو پیشوایان معصوم(ع) بالاترین حد این فضیلت اخلاقی را داشتند. البته مدارای مورد بحث به معنای چشم پوشی از حق و زیرپاگذاشتن اصول و یا عبور از حدود معیارهای اساسی نیست، بلکه نوع روشی در برخورد با دیگران است که خداوند بندگان ویژه خویش را بر آن می ستاید و می فرماید: «و عباد الرّحمن الُّذین یمشون علی الارض هوناً و اذاخاطبهم الجاهلون قالوا سلاماً؛(14) و بندگان خدای رحمان کسانی هستند که روی زمین به آرامی راه می روند و چون افراد نادان ایشان را خطاب قرار دهند، به ملایمت و مدارا پاسخ دهند.» نقل می شود که از قبیله بنی سعد فردی به حضور پیامبر(ص) رسید. وی انسانی درشت خوی بود و هنگام پرسش و صحبت با پیامبر(ص) چندین بار بی ادبی و گستاخی کرد، اما آن حضرت با حوصله و آرامش تمام سؤالات او را پاسخ داد. این روش پیامبر(ص) نه تنها باعث مسلمان شدن آن فرد شد، بلکه تمام مردان و زنان قبیله بنی سعد مسلمان شدند.(15)

عفو خطاکاران
احتمال خطا و لغزش انسان در زندگی بسیار است و ممکن است هر آن دچار لغزش و اشتباه شود. برخی از دوستان پیامبر(ص) و امامان در محضر آن حضرات دچار خطاهایی می شدند که به علت سهو بودن خطاکاران را عفو می کردند و این در زندگی اجتماعی ما درس بزرگی است و روش عفو و مهربانی را به ما می آموزد و ما را از انتقام و جنجال آفرینی باز می دارد.

روزی یکی از کنیزان امام سجاد(ع) بر روی دستان آن حضرت آب می ریخت. ناگهان ظرف آب افتاد و به سر مبارک امام اصابت کرد. حضرت سرش را به طرف کنیز برگرداند. کنیز که نگران و هراسان شده بود با زیرکی این آیه را خواند: «…والکاظمین الغیظ و العافین عن النّاس»(16)

امام فرمود: خشم خود را فرو بردم و تو را بخشیدم. سپس او را در راه خدا آزاد کرد.(17)

تعجیل در تأمین نیازها
گره گشایی از مشکلات مردم بدون از دست دادن فرصت، در سیره امامان معصوم(ع) مصادیق فراوان دارد. هرگاه کسانی در جامعه دچار مشکل می شدند برای رفع آن به محضر آن بزرگواران می آمدند و آنان بی درنگ در جهت رفع مشکلات و گرفتاری های مردم اقدام می کردند و اجازه نمی دادند که گره گشایی از مشکلات ارباب رجوع به تأخیر افتد و فرصت ها از دست برود.

از امام محمد باقر(ع) روایت شده است که: حضرت علی(ع) در هوای گرم به خانه بر

می گشت. زنی را دید که از شوهرش شکایت می کند. امام فرمود: صبر کن تا گرمای هوا کاهش یابد. زن عرض کرد اگر دیر کنم آتش غضب شوهرم شعله ورتر می شود. امام علی(ع) سرش را تکان داد و قسم یاد کرد بی درنگ حق مظلوم را بستاند و مشکل وی را حل نماید. از این رو همراه با زن به راه افتاد و به در خانه آن زن رسید، شوهرش را به ترس از خدا و عدم آزار و اذیّت زنش فرا خواند. مرد از سخنان امام برآشفت، امّا در این هنگام دید مردمی که از آنجا عبور می کنند به حضرت علی(ع) سلام می کنند. فهمید که این شخص امیرالمؤمنین(ع) است. به همین دلیل به دست و پای آن حضرت افتاد و از گناه و لغزش خویش بخشش خواست، شمشیرش را غلاف کرد و به زنش گفت تا داخل منزل بیاید.(18)

خیرخواهی
نصیحت به همنوعان و خیرخواهی برای برادران مسلمان در سیره پیشوایان معصوم(ع) از اهمیّت و جایگاه قابل توجهی برخوردار است در آموزه های دینی سفارش شده است که افراد جامعه اسلامی خیرخواه یکدیگر هستند. امام صادق(ع) در این زمینه می فرماید: «برای مؤمن واجب است تا مؤمن دیگر را نصیحت کند و خیرخواه او باشد.»(19)

این وظیفه درباره مصلحان اجتماعی از اهمیّت خاصی برخوردار است، به گونه ای که در قرآن کریم دعوت و تبلیغ پیامبران با واژه «نصیحت» معرفی شده است. قرآن کریم از زبان حضرت هود(ع) چنین نقل می کند: «ابلّغکم رسالات ربّی و انا لکم ناصحٌ امین؛(20) پیام های پروردگارم را به شما می رسانم و من برای شما خیرخواه امینی هستم.»

نصیحت و خیرخواهی گستره وسیعی دارد و هرگونه گفتار و کردار خیرخواهانه را دربر می گیرد. ارشاد به مصالح دینی، دنیوی، کمک به اصلاح امور و جلوگیری از لغزش، زبان خاصی نمی شناسد، ممکن است فرد ناصح بر اساس تشخیص گاهی از زبان انتقاد و گاهی از زبان تعریف و تمجید برای رفع مشکل استفاده کند.

حضرت علی(ع) انتقادها و اعتراض های خود را نسبت به معاویه «نصحیت» دانسته و در نامه ای به او می نویسد: «واعلم انّ الشّیطان قد تبّطک عن ان تراجع احسن امورک و تأذن لمقال نصیحتک؛(21) بدان که شیطان نمی گذارد تو به نیکوترین کارهایت بپردازی و اندرزی که به سود توست بشنوی.»

آن حضرت در وصیّت خود به امام مجتبی(ع) می فرماید: «وامحض اخاک النصیحة حسنةً کانت او قبیحةً؛(22) برای برادرت نصیحت را خالص گردان چه در نزد او نیکوباشد و چه زشت.»

مزاح با مردم
اسلام دین عاطفه، صلح و امید است و همواره مسلمانان را به صمیمیت و صفا دعوت می نماید، به طوری که حضرت علی(ع) در مورد شادی و صفا می فرماید: «المؤمن بشره فی وجهه و حزنه فی قلبه؛(23) شادی مؤمن در چهره اوست و غم و اندوهش در دل.»

بدین معنا که فرد مؤمن همواره غم خویش را برای خود نگه می دارد ولی در برخوردهای اجتماعی، با گشاده رویی دیگری را در شادی خود سهیم می نماید.این نه تنها گفتار اهل بیت(ع) است بلکه در رفتار آن بزرگواران نیز به گونه روشن و عینی به چشم می خورد. بر خلاف آن چه در برخی اذهان جا افتاده است، پیشوایان معصوم(ع) نه تنها اهل شادکردن و مزاح با دیگران بودند، بلکه به دیگران آن را توصیه می نمودند و شاد نمودن دل مؤمن و پاک کردن غبار غم از چهره او را سجیه ای اخلاقی می دانستند.

پیامبر(ص) در حدیثی می فرماید: «انّی امزح ولااقول الّا حقّا؛(24) من مزاح و شوخی می کنم ولی جز حق چیزی نمی گویم.»

یکی از اصحاب امام صادق(ع) نقل می کند که روزی آن حضرت به من فرمودند: مزاح و شوخی کردن شما با یکدیگر چگونه است؟ من در جواب عرض کردم: کم است. فرمودند: چرا با یکدیگر مزاح نمی کنید؟ مزاح کردن از حسن خلق است و به واسطه آن برادر مسلمانت را خوشحال می سازی. سپس امام صادق(ع) فرمودند: سیره پیامبر اکرم(ص) این گونه بود که مزاح می کردند و با این کارشان می خواستند دیگران را خوشحال کنند.(25)

حمایت از تولید کنندگان
پیشوایان معصوم(ع) علاوه بر این که خود در عرصه تولید و تلاش های اقتصادی پیش گام بودند، از تولید کنندگان نیز حمایت می کردند.

کمک های مالی آن بزرگواران به آسیب دیدگان و ورشکستگان که زندگی اقتصادی آنان به دلیل مشکلات طبیعی مختل شده بود، در همین زمینه قابل تفسیر است.

یکی از یاران امام موسی کاظم(ع) می گوید: در نزدیکی مدینه صیفی کاری داشتم موقعی که فصل برداشت محصول نزدیک شد، ملخ ها آن را نابود کردند. من خرج مزرعه را با پول دو شتر بده کار بودم، نشته بودم و فکر می کردم. ناگهان امام کاظم(ع) را دیدم که در حال عبور از آن جا بود و مرا دید. فرمود: چرا ناراحتی؟ عرض کردم: به خاطر این که ملخ ها کشاورزی مرا نابود کرده اند. حضرت فرمود: چقدر ضرر کرده ای؟ عرض کردم: یک صد و بیست دینار با پول دو شتر. حضرت به غلام خود فرمود: یک صد و پنجاه دینار به او بده، سی دینار سود به اضافه اصل مخارج و دو شتر هم به وی تحویل بده. آن مرد می گوید: وقتی این کمک را تحویل گرفتم، عرض کردم، یاابن رسول اللّه! وارد زمین شوید و در حق من دعا کنید. حضرت وارد زمین شد و دعا نمود. سپس از رسول خدا(ص) نقل کرد و فرمود: از بازماندگان مشکلات محکم نگه داری کنید.(26)

امام در کمک به کشاورزی که زراعت او دچار خسارت شده بود، علاوه بر اصل سرمایه ای که از دست داده بود، مقدار سودی که انتظار داشت به او می پردازد، ضمن این که حمایت معنوی خود را اعلام می دارد و برای آن کشاورز دعا می کند و با ذکر حدیثی از پیامبر(ص) او را مشمول هدایت فکری و معنوی خود قرار می دهد.

بدین سان پیشوایان معصوم(ع) در سیره رفتاری و عملی خود به مسؤولان و افراد جامعه می آموزند که چگونه به مردم آسیب دیده کمک کنند.

بیدارسازی وجدان ها
آموزه های الهی نشان می دهد که انسان هر چند ممکن است در ظاهر حقایق را فراموش کند، امّا از درون، هرگز دچار فراموشی حقایق نمی شود و با مخاطب قرار دادن درون و فطرت او می توان او را نجات داد. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «و لئن سألتهم من خلق السّموات و الارض و سخّر الشّمس و القمر لیقولنّ اللّه؛(27) اگر از آنان بپرسی چه کسی آسمان ها و زمین را خلق کرد و خورشید و ماه را به تسخیر درآورد، به یقین می گویند خدا.»

این روش را در سیره پیامبر(ص) و امامان(ع) می بینیم، روشی که در آن از مخاطبشان می خواهند که خود را در موقعیت فرض شده ببیند و بفهمد که فطرتش چه می جوید و چه می خواهد.

مردی خدمت امام صادق(ع) آمد و گفت: ای زاده رسول خدا! مرا با خدا آشنا کن. خدا چیست؟ مجادله کنندگان بر من چیره شده اند و سرگردانم نموده اند. امام فرمود: ای بنده خدا! آیا تا به حال سوار کشتی شده ای؟ گفت: آری. فرمود: آیا شده که کشتی بشکند و کشتی دیگری برای نجات تو نباشد و امکان نجات با شنا را هم نداشته باشی؟ گفت:آری. فرمود: آیا در چنین حالتی به چیزی که بتواند از آن گرفتاری نجاتت دهد، دلسته بودی؟ گفت: آری. فرمود: آن چیز همان خداست که می تواند نجات دهد. آن جا که نجات دهنده ای نیست او فریادرس است.»(28)

پی نوشت ها:ـــــــــــــــــــــــ
1. . نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی، نامه 53، ص 584.

2. . اصول کافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج 1، ص 406.

3. . تاریخ یعقوبی، ابن واضح، ج 2، ص 215.

4. . وسایل الشیعه، حرّ عاملی، ج 9، ص 447.

5. . بحارالانوار، مجلسی، ج 43، ص 332 - 333.

6. . نهج البلاغه، نامه 53، ص 569.

7. . مأخذ قبل، ج 75، ص 334.

8. . سوره مائده، آیه 2.

9. . منتخب میزان الحکمه، محمد محمدی ری شهری، ص 534.

10. . سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 23.

11. . بحارالانوار، ج 74، ص 231.

12. . الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 149.

13. . همان، ص 62.

14. . سوره فرقان، آیه 63.

15. . طبقات الکبری، ابن سعد، ترجمه محمد مهدوی دامغانی،ج 1، ص 301.

16. . سوره آل عمران، آیه 134.

17. . الارشاد، شیخ مفید، ج 2، ص 146.

18. . مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب، ج 2، ص 122.

19. . اصول کافی، ج 9، ص 94.

20. . سوره اعراف، آیه 68.

21. . نهج البلاغه، نامه 73، ص 616.

22. . نهج البلاغه، نامه 31، ص 534.

23. . همان، کلمات قصار، ش 333، ص 708.

24. . شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید معتزلی، ج 6، ص 330.

25. . مکارم الاخلاق، رضی الدین طبرسی، ص 21.

26. . تاریخ بغداد، خطیب بغدادی، ج 15، ص 16.

27. . سوره عنکبوت، آیه 61.

28. . بحارالانوار، ج 3، ص 41.

برخی از آداب مجالس ختم
سنت های نادرستی در حاشیه مراسم عزاداری و ختم شکل گرفته است که وظیفه افراد با ایمان است در برطرف کردن آنها بکوشند. از آن جمله مرسوم است مردم برای مراسم ختم و هفتم و چهلم تابلو و تاج گل هایی تهیه می کنند و برای صاحبان عزا می آورند. یا آن که صاحبان عزا حتماً باید غذا تهیه نموده و از مهمانان پذیرایی نمایند و… .
تجملات
توجه به این نکته ضروری است که یکی از حکمت های شرکت در مراسم عزاداری آن است که انسان را به یاد خدا و قیامت انداخته و او را از دلبستگی به دنیا بازدارد، حال اگر مراسم ختم، مانند مهمانی باشکوهی برگزار شود که در آن غذاهای رنگارنگ تهیه شده و در اختیار مهمانانی قرار گیرد که خود را آن چنان آراسته اند که گویا به جشنی پا می گذارند، آیا می توان آن را یادآور آخرت دانست؟ و آیا اساساً سزاوار است که مراسم ختم، به همراه پذیرایی باشد؟!
”امام صادق (ع) در مجلس گروهی عزادار وارد شده و خطاب به آنان اظهار داشتند: پروردگار، مصیبت وارد شده بر شما را جبران فرموده، به جبران صبر و تحملتان پاداش خوبی به شما داده و شخص متوفی را نیز در سایه رحمت خویش قرار دهد. سپس از مجلس خارج شدند.”‌[1]
این روایت نشانگر آن است که باید مراسم را به سادگی برگزار کرده و آشنایان و دوستان به ابراز همدردی بسنده کرده و اگر به دلایلی چون برگرداندن آرامش روحی آنها، تصمیم به حضور بیشتر در کنار آنان دارند، نباید به خانواده مصیبت دیده این اجازه را بدهند که برای پذیرایی از آنها دچار تکلف و دردسر شوند، بلکه باید تلاش کنند که در این مدت، این خانواده ها حتی دغدغه خورد و خوراک خویش را نیز نداشته باشند! امام صادق (ع) می فرماید: ”غذا خوردن نزد مصیبت دیدگان از رفتار و کردار زمان جاهلیت است و سنت اسلامی آن است که غذای آنان از سوی دیگران فراهم شود، همان گونه که پیامبر(ص) در مورد جعفر بن ابی طالب، چنین رفتاری را در پیش گرفت”‌.[2]
در بسیاری از موارد، در این رفتارهای تجملاتی بیش از آن که به تسلای خاطر صاحبان مصیبت اندیشیده شود، گویا موقعیتی به دست آمده که برخی افراد، ثروت، هنر، مقام و … خویش را در معرض تماشای آنها و دیگران گذاشته و از آن لذت ببرند. طبیعی است که چنین رفتاری مورد تأیید دین مقدس اسلام نیست
اکنون باید قضاوت کنیم که رفتار امروز جامعه ما منطبق با سنت های اسلامی است و یا سنت های جاهلیت؟!
ما متأسفانه در بیشتر موارد به این سنت اسلامی عمل نکرده و به جای آن که باری از دوش مصیبت دیدگان برداریم، سربار آنها شده و هزینه های سرسام آوری را بر دوششان تحمیل می کنیم و حتی اگر آنان مشکلی از لحاظ مالی نداشته باشند، دغدغه فکری چگونگی پذیرایی از مهمانان خوانده و ناخوانده، آنان را رنج خواهد داد.
در مقابل، خود نیز متحمل هزینه هایی چون خریدن تاج گل های گران قیمت، اعلام تسلیت در قالب تابلوها، اوراق تبلیغاتی و …. می شویم که نه سودی به متوفی خواهد رساند و نه به خانواده آنها، بلکه موجب آزار و شرمندگی افرادی خواهد شد که توانایی مالی انجام چنین هزینه هایی را نداشته و با این وجود، قصد اعلام همدردی با مصیبت دیدگان را دارند!
در بسیاری از موارد، در این رفتارهای تجملاتی بیش از آن که به تسلای خاطر صاحبان مصیبت اندیشیده شود، گویا موقعیتی به دست آمده که برخی افراد، ثروت، هنر، مقام و … خویش را در معرض تماشای آنها و دیگران گذاشته و از آن لذت ببرند. طبیعی است که چنین رفتاری مورد تأیید دین مقدس اسلام نیست.
نتیجه آن که شرکت ما در مراسم ختم، باید دست کم سه نتیجه مثبت به دنبال داشته باشد که یکی از آنها آرامش دادن به مصیبت دیدگان و دیگری عبرت گرفتن خویش و دل نبستن به دنیای فانی و سوم هم موجب بالا رفتن درجه متوفی است و هر چه که در این راستا نباشد، نمی تواند رفتاری مثبت به شمار آید.
البته تذکر این نکته نیز مفید است که آنچه در مورد لزوم تغییر عرف موجود گفته شد، هدفی آرمانی است که باید به دنبال آن باشیم و گرنه ممکن است در شرایط خاصی و از باب اهم و مهم، رفتار بر اساس سنت های موجود فعلی ایرادی نداشته باشد. به عنوان نمونه، گرچه غذا خوردن نزد مصیبت دیدگان، رفتاری بازمانده از زمان جاهلیت است، اما اگر ترک مجلس، توهینی به صاحبان عزا تلقی شده و یا موجب رنجش خاطری شود که هدف اولیه ما از تسلای خاطر به آنان را زیر سؤال می برد، ایرادی نخواهد داشت که در این مورد خاص، رضایت خاطر آنان را جلب کنیم.
تهیه تاج گل و تابلو نیز از همین موارد است و نمی توان به صورت کلی آن را تأیید کرد، به ویژه اگر ناشی از فخر فروشی، تکبر و …باشد، اما در برخی شرایط خاص که می توان آن را تشخیص داد، ممکن است اشکال شرعی نداشته و هزینه ای را که احیاناً به سازمانی خیریه و به نیت متوفی پرداخت می شود، حکم صدقه داشته و روحش از آن بهره مند شود، اما باید هدف گیری کلی ما به سمتی باشد که این سنت نادرست را از جامعه اسلامی خود محو نموده و سنت های مناسب تری را جایگزین نماییم.
بر خلاف آنچه برخی تصور می کنند، نیت الهی و خالص همواره با پنهان داشتن رفتار نیک به دست نمی آید، اگر چه در پاره ای از عبادات فردی و ارتباطات معنوی با خداوند، خلوت کردن با حضرت دوست، آثار بهتری برای بنده دارد، اما در بخشی از عبادات اجتماعی، آشکار کردن عمل، ثواب بیشتری داشته و برخی از اعمال، اساساً نمی توانند به صورت مخفیانه انجام شوندکه شرکت در مراسم عزاداری و تسلیت گویی به صاحبان عزا از این سنخ است
آداب مجالس عزاداری
مجالس عزاداری اموات و مردگان دارای آدابی است که در ذیل به آنها اشاره می شود:
1- نشان دادن خود به صاحبان عزا در مراسم عزاداری:
یکی از رفتارهای اجتماعی که از طرف اسلام، تأکید فراوانی بر آن شده و به نوعی در زمره عبادات قرار گرفته است، تسلیت گفتن به صاحبان عزا است که یکی از اعضای خانواده خود را از دست داده اند. از پیامبر اسلام (ص) نقل است: ”هر که اندوهناکی را تسلیت گوید، خداوند در روز قیامت به او احترام کرده، لباس زیبایی را بر او خواهد پوشاند”‌.[3]
طبیعی است که هر چه تعداد تسلا دهندگان بیشتر باشد و هر چه دوستان و آشنایان بیشتری در مراسم ختم شرکت کنند، آرامش خاطر بیشتری نصیب مصیبت دیدگان خواهد شد؛ به همین دلیل، سزاوار است که انسان تنها به شرکت مخفیانه در مراسم ختم بسنده نکند، بلکه تلاش داشته باشد تا خود را به نحوی به صاحبان عزا نشان دهد و آنها را از همدردی خود آگاه کند. چنین رفتاری به دلیل آن که نوعی عبادت اجتماعی است، هیچ منافاتی با خلوص نیت نداشته و از مصادیق ریاکاری به شمار نمی آید، بلکه در روایات نیز بر آن تأکید شده است.
امام صادق (ع) در این باره می فرماید: ”التعزیة الواجبة بعد الدفن و قال کفاک من التعزیة أن یراک صاحب المصیبة”‌؛[4] تسلیت دادن به خانواده مردگان که واجبی دینی است،[5] باید بعد از دفن مرده انجام شود و کمترین مقدار تسلیت آن است که (در مجلسی حاضر شوی تا) صاحب عزا تو را ببیند.
بر این اساس، می توان نتیجه گرفت که نشان دادن خود به صاحبان عزا را نمی توان خودنمایی منفی ارزیابی کرد.
بر خلاف آنچه برخی تصور می کنند، نیت الهی و خالص همواره با پنهان داشتن رفتار نیک به دست نمی آید، اگر چه در پاره ای از عبادات فردی و ارتباطات معنوی با خداوند، خلوت کردن با حضرت دوست، آثار بهتری برای بنده دارد، اما در بخشی از عبادات اجتماعی، آشکار کردن عمل، ثواب بیشتری داشته و برخی از اعمال، اساساً نمی توانند به صورت مخفیانه انجام شوندکه شرکت در مراسم عزاداری و تسلیت گویی به صاحبان عزا از این سنخ است.
از بهترین آداب مجالس عزا هدیه اعمال نیک از قبیل قرائت قرآن، ذکر صلوات، دعا و طلب رحمت و مغفرت و گریستن بر مصائب اهل بیت(علیهم السلام)، برای روح متوفی است. از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: «مردگانتان را که در قبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. مردگان شما زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. آنها خود، قدرت انجام کاری را ندارند، شما صدقه و دعائی به آنها هدیه کنید
2- یاد مرگ و قیامت و عبرت گیری:
یاد مرگ
گذر به قبرستان و شرکت در مراسم عزاداری، باید انسان را به یاد خدا و قیامت انداخته و مایه عبرت شده ،او را از دلبستگی به دنیا بازدارد. به همین دلیل است که توصیه هایی از پیشوایان دینی وجود دارد مبنی بر این که اگر انسان میان شرکت در مراسم ختم و یا یک مهمانی مردد باشد و چاره ای جز حضور در یکی از آن دو را نداشته باشد، بهتر است مورد اول را انتخاب کند؛ زیرا مجلس ختم، یادآور آخرت است، اما مهمانی ها، به جلوه های دنیا می پردازند.[6]


3- هدیه اعمال نیک برای روح متوفی:
از بهترین آداب مجالس عزا هدیه اعمال نیک از قبیل قرائت قرآن، ذکر صلوات، دعا و طلب رحمت و مغفرت و گریستن بر مصائب اهل بیت(ع)، برای روح متوفی است. از پیامبر اکرم (ص) نقل شده است: «مردگانتان را که در قبرها آرمیده اند از یاد نبرید. مردگان شما امید احسان شما را دارند. مردگان شما زندانی هستند و به کارهای نیک شما رغبت دارند. آنها خود، قدرت انجام کاری را ندارند، شما صدقه و دعائی به آنها هدیه کنید.»[7]

پی نوشت ها :
[1]. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 3، ص 218، ح 3451، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 هـ ق.
[2].همان، ص 237، ح 3504,
آداب مجالس عزاداری مردگان
[3]. حر عاملی، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة، ج 3، ص 213، ح 3435، مؤسسة آل البیت، قم، 1409 هـ ق.
[4]. همان، ج 3، ص 216، ح 3448,
[5]. مراد از واجب در این حدیث، مستحب مؤکد است.
[6]. وسائل الشیعة، ج 2، ص 451، ح 2620,
[7]. یزدی، شیخ حسن بن علی، انوار الهدایة، ص 115، چاپخانه نعمان، نجف
فرآوری : بصیرت
بخش دین تبیان
منبع : اسلام پدیا

روش تبریک گفتن در تولد فرزند

روش تبریک گفتن در تولد فرزند



در حضور حضرت علی علیه السلام ، شخصی با این عبارت تولد نوزادی را تبریک گفت: قدم دلاوری یکه سوار مبارک باد. امام علیه السلام فرمودند:

لا تقل ذلک و لکن قل: شکرت الواهب و بورک لک فی الموهوب و بلغ اشده و رزقت بره.

چنین مگو! بلکه بگو: خدای بخشنده را شکرگزار و نوزاد بخشیده بر تو مبارک امید که بزرگ شود و از نیکوکاریش بهره مند گردی.

نهج البلاغه / حکمت 354 ترجمه مرحوم دشتی

شرح حدیث اخلاقی امام خامنه ای حفظه الله

شرح حدیث اخلاقی توسط رهبر - سخنِ حکمت‌آمیز را با افراد جاهل مطرح نکن



شرح حدیث اخلاقی مقام معظم رهبری درباره “سخنِ حکمت‌آمیز را با افراد جاهل مطرح نکن”

2:36
/ 3:03

پيامبر اکرم صلى الله عليه و آله :
إنَّ عيسَى بنَ مَريَمَ عليه السلام قامَ في بَني إسرائيلَ ، فَقالَ : يا بَني إسرائيلَ ، لا تُحَدِّثوا بِالحِكمَةِ الجُهّالَ فَتَظلِموها ، و لا تَمنَعوها أهلَها فَتَظلِموهُم
عيسى بن مريم عليه السلام در ميان بنى اسرائيل ايستاد و گفت : «اى بنى اسرائيل! حكمت را براى نادانان بازگو مكنيد كه در اين صورت ، به حكمت ستم كرده ايد ، و آن را از اهلش دريغ نكنيد كه در اين صورت ، به آنان ستم كرده ايد».
منبع: من لا يحضره الفقيه : ج4 ص 400 ح 5858
مقام معظم رهبری:
سخنِ حکمت‌آمیز را با مردمان جاهل در میان مگذارید! به آن سخن حکمت آمیز ظلم کردید. اما همین سخنِ حکمت‌آمیز را از اهل آن مکتوم نگذارید، کتمان نکنید!

ادامه »

تسلیت در احادیث اهل بیت علیهم السلام

تسلیت در احادیث اهل بیت علیهم السلام
#تسليت _ دادن به سوگوار
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
من عَزّى مُصابا كانَ لَهُ مِثلُ أجرِهِ .
هر كه سوگوارى را #تسليت دهد، همانند اجر او داشته باشد.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله :
مَن عَزّى أخاهُ المُؤمِنَ في (مِن) مُصيبَةٍ كَساهُ اللّه ُ عَزَّ و جلَّ حُلَّةً خَضراءَ يُحبَرُ بِها يَومَ القِيامَةِ .
هر كه برادر مؤمن خود را در سوگى #تسلّى دهد، خداوند عزّ و جلّ در روز قيامت حلّه اى سبز رنگ و شادى آور بر او بپوشاند.
امام على عليه السلام :
مَن عَزَّى الثَّكلى أظَلَّهُ اللّه ُ في ظِلِّ عَرشِهِ يَومَ لا ظِلَّ إلاّ ظِلُّهُ .
هر كه مادر فرزند مرده اى را تسلّى دهد، خداوند در آن روزى كه هيچ سايه اى جز سايه عرش او نيست، وى را در سايه عرش خود جاى دهد.
امام على عليه السلام :
التَّعزِيَةُ تُورِثُ الجَنَّةَ .
#تسليت_دادن، بهشت را به ارمغان مى آورد.
امام صادق عليه السلام :
كَفاكَ مِنَ التَّعزِيَةِ بأن يَراكَ صاحِبُ المُصيبَةِ .
براى تسليت گفتن، همين اندازه كافى است كه صاحب مصيبت تو را ببيند.

آنچه در تسليت دادن به سوگوار گفته مى شود
امام على عليه السلام :
كانَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله إذا عَزّى قالَ : آجَرَكُمُ اللّه ُ و رَحِمَكُم ، و إذا هَنَّأ قالَ : بارَكَ اللّه ُ لَكُم و بارَكَ عَلَيكُم .
رسول خدا صلى الله عليه و آله هرگاه تسليت مى داد، مى فرمود: خداوند پاداشتان دهد و شما را مشمول رحمت خويش گرداند. و هر گاه تبريك مى گفت، مى فرمود: خداوند به شما بركت دهد و مبارك گرداند.
مسكّن الفؤاد:
لَمّا قُبِضَ رَسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله أحدَقَ بِهِ أصحابُهُ فبَكَوا حَولَهُ ، وَ اجتَمَعوا ، فدَخَلَ رَجُلٌ أشهَبُ اللِّحيَةِ ، جَسيمٌ صَبيحٌ ، فتَخَطّى رِقابَهُم فبَكى ، ثُمّ التَفَتَ إلى أصحابِ رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله فقالَ : إنَّ في اللّه ِ عَزاءً مِن كُلِّ مُصيبَةٍ ، و عِوَضا مِن كُلِّ فائتٍ ، و خَلَفا مِن كُلِّ هالِكٍ ، فإلَى اللّه ِ فأنِيبوا ، و إلَيهِ فارغَبوا ، و نَظَرَهُ إلَيكُم في البَلاءِ فَانظُروا ؛ فإنَّ المُصابَ مَن لَم يُؤجَرْ ، و انصَرَفَ
فقالَ بَعضُهُم لِبَعضٍ : تَعرِفونَ الرَّجُلَ ؟ فقالَ عَلِيٌّ عليه السلام : نَعَم ، هذا أخو رَسولِ اللّه ِ صلى الله عليه و آله الخِضرُ عليه السلام
وقتى رسول خدا صلى الله عليه و آله در گذشت، اصحاب بر گردش حلقه زدند و پيرامونش گريستند و همگى جمع شدند. مردى كه محاسنى جو گندمى داشت و تنومند و خوش سيما بود وارد شد و جمعيت را شكافت و جلو آمد و گريست. آن گاه رو به اصحاب رسول خدا صلى الله عليه و آله كرد و گفت: خداى را در هر سوگى تسليتى است و براى هر از دست رفته اى عوض مى دهد و براى هر رفته اى جايگزينى قرار مى دهد. پس، به خداوند روى كنيد و به او بگراييد. و در هنگام بلا به شما مى نگرد [كه آيا بيتابى يا صبر مى كنيد]، پس مواظب باشيد؛ زيرا مصيبت ديده [واقعى] كسى است كه اجرى نصيبش نشود
اصحاب از يكديگر پرسيدند: اين مرد را مى شناسيد؟ على عليه السلام فرمود: آرى؛ اين برادر رسول خدا صلى الله عليه و آله خضر عليه السلام است.

امام باقر عليه السلام :
تَعزِيَةُ المُسلِمِ لِلمُسلِمِ بِقَريبِهِ الذِّمّيِّ استِرجاعٌ عِندَهُ ، و تَذكِرَةٌ بِالمَوتِ و ما بَعدَهُ ، و نَحوُ هذا الكَلامِ .
تسليت گفتن مسلمان به مسلمان در مرگ خويشاوند نا مسلمان ذمّيش، چنين باشد كه در حضور او استرجاع كند (انا للّه و انّا اليه راجعون بگويد) و مرگ و بعد از مرگ را يادآورى نمايد و سخنانى از اين قبيل.
امام صادق عليه السلام ـ در تسليت به عدّه اى سوگوار ـ فرمود :
جَبَرَ اللّه ُ وَهنَكُم ، و أحسَنَ عَزاكُم ، و رَحِمَ مُتَوَفّاكُم .
خداوند اين ضايعه شما را جبران كند و به نيكى تسليتتان دهد و از دست رفته شما را رحمت كند.
تبريك گفتن به سوگوار سزاوارتر از تسليت گفتن است!
امام صادق عليه السلام :
لا تَعُدَّنَّ مُصيبَةً اُعطِيتَ عَلَيها الصَّبرَ ، و استَوجَبتَ عَلَيها مِنَ اللّه ِ عَزَّ و جلَّ الثَّوابَ ، إنَّما المُصيبَةُ الّتي يُحرَمُ صاحِبُها أجرَها و ثَوابَها إذا لَم يَصبِرْ عِندَ نُزولِها .
مصيبتى را كه نعمتِ صبر در برابر آن به تو داده شده و به سبب آن مستوجب پاداش خداوند عزّ و جلّ شده اى، نبايد مصيبت بشمار آورى؛ مصيبت آن است كه مصيبت ديده، به سبب صبر نكردن بر آن، از اجر و ثوابش محروم شود.
امام رضا عليه السلام ـ در تسليت به حسن بن سهل ـ فرمود :
التَّهنِئَةُ بِآجِلِ الثَّوابِ أولى مِن التَّعزِيَةِ عَلى عاجِلِ المُصيبَةِ .
تبريك گفتن براى ثواب آخرت، سزاوارتر از تسليت گفتن براى سوگوارى دنياست.

میزان الحکمه،جلد هفتم.