تکبر و خودبینی

 #احسن_القصص
حضرت عيسي با يقين خالصانه

 گفت:

(بسم الله) و بر روي آب حركت كرد!

مرد كوتاه قد، هنگامي كه ديد عيسي بر روي آب راه مي رود، با يقين راستين گفت:

بسم الله، و روي آب به راه افتاد تا به حضرت عيسي رسيد. در اين حال مرد دچار خودبيني و غرور شد و با خود گفت:

عيسي روح الله روي آب راه مي رود و من هم روي آب راه مي روم، بنابراين، عيسي چه فضيلتي بر من دارد؟ هر دو روي آب راه مي رويم.

همان دم يك مرتبه زير آب رفت و فريادش بلند شد:

(اي روح الله مرا بگير و از غرق شدن نجاتم ده!)

حضرت عيسي دستش را گرفت و از آب بيرون آورد و فرمود: اي مرد مگر چه گفتي كه در آب فرو رفتي؟

مرد كوتاه قد گفت:

من گفتم، همان طور كه روح الله روي آب راه مي رود، من نيز روي آب راه مي روم. پس با اين حساب چه فرقي بين ماست! خودبيني به من دست داد و به كيفرش گرفتار شدم.

حضرت عيسي فرمود:

تو خود را (در اثر خودبيني) در جايگاهي قرار دادي كه شايسته آن نبودي بدين جهت خداوند بر تو غضب نمود و اكنون از آنچه گفتي توبه كن!

مرد توبه كرد و به رتبه و مقامي كه خدا برايش قرار داده بود بازگشت و موقعيت خود را دريافت.

امام صادق عليه السلام پس از نقل اين قضيه فرمود:

(فاتقوا الله و لا يحسدن بعضكم بعضا.)

(پس شما نيز از خدا بترسيد و پرهيز كار باشيد و به همديگر حسد نورزيد.)
#بحارالانوار

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.