منشاء نفوذ شیطان به قلب و نفس انسان از کجاست ؟

منشأ نفوذ ابليس به قلب و نفس انسان از كجاست؟

1⃣ وجود بستر و زمينه مناسب (در انسان) جهت نفوذ شيطان كه همانا تعلّق نفس به دنيا و زخارف دنيا اعمّ از رياسات و منافع شخصيّه، حبّ به ذات، جلب منافع بدون حدّ و حصر، تعدّى به حريم ديگران … زمينه و ظرف مناسب براى رسوخ و نفوذ شيطان به نحو اكمل و اوفى فراهم و مهيّا مى ‏شود.

2⃣ اشراف كلّى و احاطه وجودى و علم و اطّلاع وسيع شيطان نسبت به انسان و صفات و ملكات و تمام شراشر وجودى او كه موجب تدبير احسن و يافتن راه و حيله كارسازتر در ورود به حريم او و اغواء و اضلال او در هر مرتبه و مرحله از مراتب وجودى و مراحل استكمالى بشر مى‏باشد. و از اين قاعده هيچ فردى چه جاهل، چه عالم، چه مقلّد و چه فقيه و چه مجتهد، چه عامى و چه سالك، چه مرد و يا زن، پير و يا جوان، هيچكس و هيچكس مستثنى نخواهد بود.

منبع :
اسرار ملكوت،ج‏2،ص‏60.
آيت الله حاج سيد محمد محسن حسينى طهرانى

اللهم صل علی محمد و آل محمد

عملی که دل را می میراند؟

عملی که دل را می میراند؟

افراط در مزاح مذموم و در شريعت مقدسه، نهي شده است؛ زيرا باعث سبکي و کم وقاري و موجب سقوط مهابت و حصول خواري مي گردد و دل را مي ميراند و از آخرت غفلت مي آورد و بسا باشد که موجب عداوت و دشمني دوستان، يا سبب آزردن و خجل ساختن مردمان گردد و از اين رو در روايات اسلامي پيوسته بدان اشاره شده است.
در اين باره حضرت محمد (صَلى الله عَليه وَ آله) بيان داشته اند: خنده دو قسم است: خنده ايست که خدا آن را دوست دارد و خنده ايست که خدا آن را دشمن دارد، اما خنده اى که خدا آن را دوست دارد، آنست که مرد به روى برادر خويش از شوق ديدار وى لبخند زند اما خنده اى که که خداوند متعال آن را دشمن مي دارد آنست که مردي سخن خشن و ناروا (در حق کسي) گويد که بخندد يا عده اي به واسطه آن بخندند و بسبب آن هفتاد پاييز در جهنم سرنگون مي گردد، و نيز امام باقر (عَليه السَلام) فرموده اند: تَبَسُّمُ الرَّجُلِ في وَجهِ أخيهِ المُؤمِنِ حَسَنَةٌ؛ لبخند آدمى به روى برادر مؤمنش، حسنه است.

همچنين اميرالمومنين على (عَليه السَلام) مي فرمايند:خَيرُ الضِّحکِ التَّبسُّمُ؛ بهترين خنده، تبسّم است، و نيز لقمان (عَليه السَلام) به فرزند خود فرموده است: يا بُنَيَّ، ايّاکَ وکَثرَةَ الضِّحکِ ؛ فَإِنَّهُ يُميتُ القَلبَ؛پسرم! از خنده زياد بپرهيز؛ زيرا دل را مى‏ ميراند.

منابع:
1-بحارالأنوار، ج 74 : 288.
2-غرر الحکم و درر الکلم، حديث:4964.
3-تفسير قرطبي، ج 13: 175.
4-نهج الفصاحه، حديث: 1892.

مناظره زیبای امام صادق علیه السلام با ابوحنیفه

مناظره زیبای امام صادق با ابوحنیفه

????????ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ[1] ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻼ‌ﻗﺎﺕ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﺻﺎﺩﻕ ـ ﻋﻠﯿﻪ‌ﺍﻟﺴّﻼ‌ﻡ ـ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﻣﺎﻡ ﺁﻣﺪ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻼ‌ﻗﺎﺕ ﺧﻮﺍﺳﺖ، ﺍﻣﺎﻡ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻧﺪﺍﺩ
ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ ﮔﻮﯾﺪ????: ﺟﻠﻮ ﺩﺭ، ﻣﻘﺪﺍﺭﯼ ﺗﻮﻗﻒ ﻛﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﻋﺪﻩ‌ﺍﯼ ????ﺍﺯ ﻣﺮﺩﻡ ﻛﻮﻓﻪ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻼ‌‌ﻗﺎﺕ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩ، ﻣﻦ ﻫﻢ ﺑﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪﻡ.
???????? ﻭﻗﺘﯽ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺭﺳﯿﺪﻡ ﮔﻔﺘﻢ????:
✍????ﺷﺎﯾﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﻤﺎﯾﻨﺪﻩ‌ﺍﯼ ﺑﻪ ﻛﻮﻓﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﺪ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺁﻥ ﺳﺎﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻧﺎﺳﺰﺍ ﮔﻔﺘﻦ ﺑﻪ ﺍﺻﺤﺎﺏ ﻣﺤﻤﺪ ﻧﻬﯽ ﻛﻨﯽ ﺑﯿﺶ ﺍﺯ ﺩﻩ ﻫﺰﺍﺭﻧﻔﺮ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﯾﺎﺭﺍﻥ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﻧﺎﺳﺰﺍ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻨﺪ.
???????? ﺍﻣﺎﻡ: ﻣﺮﺩﻡ ﺍﺯ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ‌ﭘﺬﯾﺮﻧﺪ
????????ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ: ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﺳﺖ ﺳﺨﻦ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻧﭙﺬﯾﺮﻧﺪ ﺩﺭ ﺻﻮﺭﺗﯿﻜﻪ ﺷﻤﺎ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺧﺪﺍ ﻫﺴﺘﯿﺪ
???????? ﺍﻣﺎﻡ: ﺗﻮ ﺧﻮﺩﺕ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻧﻬﺎﺋﯽ ﻫﺴﺘﯽ ﻛﻪ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺮﻑ ﻣﻦ ﻧﻤﯽ‌ﺩﻫﻨﺪ، ﻣﮕﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﻣﻦ ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪ ﻧﺸﺪﯼ، ﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﻧﻨﺸﺴﺘﯽ، ﻭ ﺑﯽ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺳﺨﻦ ﮔﻔﺘﻦ ﻧﻨﻤﻮﺩﯼ
???????? ﺷﻨﯿﺪﻩ‌ﺍﻡ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻗﯿﺎﺱ[2] ﻓﺘﻮﺍ ﻣﯽ‌ﺩﻫﯽ

????????ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ????: ﺁﺭﯼ.
???????? ﺍﻣﺎﻡ: ﻭﺍﯼ ﺑﺮ ﺗﻮ ﻛﻪ، ﺍﻭﻟﯿﻦ ﻛﺴﯽ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺍﯾﻦ ﺍﺳﺎﺱ ﻧﻈﺮ ﺩﺍﺩ ﺷﯿﻄﺎﻥ ﺑﻮﺩ، ﻭﻗﺘﯽ ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺁﺩﻡ ﺳﺠﺪﻩ ﻛﻨﺪ
????????ﮔﻔﺖ: ﻣﻦ ﺳﺠﺪﻩ ﻧﻤﯽ‌ﻛﻨﻢ ﺯﯾﺮﺍ ﻛﻪ ﻣﺮﺍ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ﺁﻓﺮﯾﺪﯼ، ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺧﺎﻙ ﻭ ﺁﺗﺶ ﮔﺮﺍﻣﯽ ﺗﺮ ﺍﺯ ﺧﺎﻙ ﺍﺳﺖ

????????ﺳﭙﺲ ﺍﻣﺎﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﺑﻄﻼ‌ﻥ ﻗﯿﺎﺱ، ﻣﻮﺍﺭﺩﯼ ﺍﺯ ﻗﻮﺍﻧﯿﻦ ﺍﺳﻼ‌ﻡ ﻛﻪ ﺑﺮ ﺧﻼ‌ﻑ ﺍﯾﻦ ﺍﺻﻞ ﺍﺳﺖ ﺭﺍ ﺫﻛﺮ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﻭ ﻓﺮﻣﻮﺩ:

1⃣ﺑﻪ ﻧﻈﺮ ﺗﻮ ﻗﺘﻞ ﻧﺎﺣﻖ (ﻛﺸﺘﻦ ﻛﺴﯽ ﺑﻪ ﻧﺎﺣﻖ) ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺳﺖ، ﯾﺎ ﺯﻧﺎ ﻛﺮﺩﻥ
????????ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ: ﻛﺸﺘﻦ ﻛﺴﯽ ﺑﻨﺎ ﺣﻖ
????????ﺍﻣﺎﻡ: ﺑﻨﺎﺑﺮﺍﯾﻦ ﺍﮔﺮ ﻋﻤﻞ ﻛﺮﺩﻥ ﺑﻪ ﻗﯿﺎﺱ ﺻﺤﯿﺢ ﺑﺎﺷﺪ، ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﺛﺒﺎﺕ ﻗﺘﻞ، ﺩﻭ ﺷﺎﻫﺪ ﻛﺎﻓﯽ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺛﺎﺑﺖ ﻧﻤﻮﺩﻥ ﺯﻧﺎ ﭼﻬﺎﺭ ﮔﻮﺍﻩ ﻻ‌ﺯﻡ ﺍﺳﺖ
ﺁﯾﺎ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﻼ‌ﻡ ﺑﺎ ﻗﯿﺎﺱ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﺩﺍﺭﺩ
????????ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ: ﻧﻪ.

2⃣ﺍﻣﺎﻡ: ﺑﻮﻝ ﻛﺜﯿﻒ ﺗﺮ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﻣﻨﯽ
????????ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ: ﺑﻮل
????????ﺍﻣﺎﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺍﻭّﻝ، ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻭﺿﻮ ﺍﻣﺮ ﻛﺮﺩﻩ، ﻭﻟﯽ ﺩﺭﻣﻮﺭﺩ ﺩﻭّﻡ، ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻏﺴﻞ ﻛﻨﻨﺪ، ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﻜﻢ ﺑﺎ ﻗﯿﺎﺱ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﺩﺍﺭﺩ
????????ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ: ﻧﻪ

3⃣ﺍﻣﺎﻡ: ﻧﻤﺎﺯ ﻣﻬﻤﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺭﻭﺯﻩ؟!
????????ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ: ﻧﻤﺎﺯ
????????ﺍﻣﺎﻡ: ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﺑﺮ ﺯﻥ ﺣﺎﺋﺾ، ﻗﻀﺎﯼ ﺭﻭﺯﻩ ﻭﺍﺟﺐ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻗﻀﺎﯼ ﻧﻤﺎﺯ ﻭﺍﺟﺐ ﻧﯿﺴﺖ؟!
ﺁﯾﺎ ﺍﯾﻦ ﺣﻜﻢ ﺑﺎ ﻗﯿﺎﺱ ﺗﻮﺍﻓﻖ ﺩﺍﺭﺩ‼️
????????ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ: ﻧه

4⃣ﺍﻣﺎﻡ: ﺷﻨﯿﺪﻩ‌ﺍﻡ ﻛﻪ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺭﺍ ﻛﻪ «ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺑﻪ ﻃﻮﺭ ﺣﺘﻢ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺘﻬﺎ ﺳﺆﺍﻝ ﻣﯽ‌ﺷﻮﯾﺪ»[3] ﭼﻨﯿﻦ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻣﯽ‌ﻛﻨﯽ ﻛﻪ:
????????ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻏﺬﺍﻫﺎﯼ ﻟﺬﯾﺬ ﻭ ﺁﺏ‌ﻫﺎﯼ ﺧﻨﻚ ﻛﻪ ﺩﺭ ﻓﺼﻞ ﺗﺎﺑﺴﺘﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺧﻮﺭﻧﺪ ﻣﺆﺍﺧﺬﻩ ﻣﯽ‌ﻛﻨد؟!
ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ????: ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ، ﻣﻦ ﺍﯾﻦ ﺁﯾﻪ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﻄﻮﺭ ﻣﻌﻨﺎ ﻛﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ.
????????ﺍﻣﺎﻡ: ﺍﮔﺮ ﻣﺮﺩﯼ ﺗﺮﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ‌ﺍﺵ ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻏﺬﺍﯼ ﻟﺬﯾﺬ ﻭ ﺁﺏ ﺧﻨﻜﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﭘﺬﯾﺮﺍﺋﯽ ﻛﻨﺪ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﭘﺬﯾﺮﺍﺋﯽ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻣﻨﺖ ﮔﺬﺍﺭﺩ، ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ﭼﻨﯿﻦ ﻛﺴﯽ ﭼﮕﻮﻧﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﯽ‌ﻛﻨﯽ؟!
????????ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ: ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﻢ ﺁﺩﻡ ﺑﺨﯿﻠﯽ ﺍﺳﺖ

????????ﺍﻣﺎﻡ: ﺁﯾﺎ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺨﯿﻞ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﻏﺬﺍﻫﺎﺋﯽ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺩﺍدﻩ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﻣﻮﺭﺩ ﻣﺆﺍﺧﺬﻩ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫد؟

ﺍﺑﻮﺣﻨﯿﻔﻪ: ﭘﺲ ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﻧﻌﻤﺖ‌ﻫﺎﺋﯿﻜﻪ ﻗﺮﺁﻥ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﻣﺆﺍﺧﺬﻩ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ، ﭼﯿﺴت

ﺍﻣﺎﻡ: ﻣﻘﺼﻮﺩ، ﻧﻌﻤﺖ ﺩﻭﺳﺘﯽ ﻣﺎ ﺧﺎﻧﺪﺍﻥ ﺭﺳﺎﻟﺖ ﺍﺳﺖ.

منبع و پاورقی

1 . ﻧﺎﻣﺶ ﻧﻌﻤﺎﻥ ﺑﻦ ﺛﺎﺑﺖ ﺍﺳﺖ ﻭ ﯾﻜﯽ ﺍﺯ ﺍﺋﻤﻪ ﭼﻬﺎﺭﮔﺎﻧﻪ ﺍﻫﻞ ﺳﻨﺖ ﻭ ﻣﺆﺳﺲ ﻓﺮﻗﻪ ﺣﻨﻔﯽ ﺍﺳﺖ، ﻛﻪ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺳﻨﻪ 80 ﻭ ﻣﺘﻮﻓﯽ 150 ﻫﺠﺮﯼ ﻣﯽ‌ﺑﺎﺷﺪ.

2. ﻗﯿﺎﺱ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﺣﻜﻤﯽ ﺭﺍ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻮﺭﺩﯼ ﺑﯿﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ، ﺑﺪﻭﻥ ﺍﯾﻨﻜﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻋﻠﺖ ﺁﻥ ﺣﻜﻢ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺷﻨﺎﺧﺘﻪ ﮔﺮﺩﺩ، ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺟﺎﺭﯼ ﻛﻨﯿﻢ

3.ﺛﻢ ﻟﺘﺴﺌﻠﻦ ﯾﻮﻣﺌﺬ ﻋﻦ ﺍﻟﻨﻌﯿﻢ ﺍﻟﺘﻜﺎﺛﺮ8

منابع
ﺑﺤﺎﺭ ﺍﻻ‌ﻧﻮﺍﺭ ﺝ 10 ﺹ 220 ﺑﺤﺎﺭ ﺍﻻ‌ﻧﻮﺍﺭ ج 10 ﺹ 220
اللهم صل علی محمد و آل محمد

نور چادر حضرت زهرا سلام الله علیها باعث نجات است ...

نور چادر حضرت زهرا سلام الله علیهاباعث نجات است….

امير مؤمنان على “علیه السلام” چيزى از يك نفر يهودى قرض نمود، يهودى درمقابل آن، چيزى را به عنوان رهن درخواست كرد. على “علیه السلام” چادر حضرت فاطمه زهرا “سلام الله علیها” را كه از پشم بافته شده بود در گرو قرضش گذاشت.

يهودى آن چادر را به خانه خود برده و در ميان اتاقى نهاد. هنگامى كه شب فرا رسيد و تاريكى بر همه جا حاكم شد، زن يهودى براى كارى واردآن اتاق شد، ديد نورى آن اتاق را فرا گرفته و روشن نموده است، فورى نزد شوهرش آمد و او را از اين امر آگاه كرد.


مرد يهودى كه بودنِ چادر حضرت فاطمه زهرا “سلام الله علیها” در خانه اش را فراموش كرده بود از اين امر در شگفت شد، به سرعت برخاست و داخل اتاق شد، ناگهان ديد كه نور آن چادر همه اتاق را فرا گرفته، گويى شعاعش از ماه شب چهاردهم فروزان تر بود و از نزديك مى درخشيد.

يهودى كه از اين امر در شگفت شد، محل چادر را بررسى كرد و با دقّت به آنجا نگاه كرد فهميد كه نور از همان چادر حضرت فاطمه “سلام الله علیها” مى درخشد.

او از اتاق خارج شد و به سرعت متوجّه قوم و خويش خودش شد، زنش نيز به سوى خويشان خود شتافت، و آنها را در آن اتاق حاضر كردند، در آن شب، تعداد هشتاد نفر از يهوديان در خانه او حاضر شده و اين منظره را مشاهده كردند و همگى مسلمان شدند

منبع: الثاقب فى المناقب: ۳۰۱ ح۲، الخرائج: ۵۳۷/۲ ح ۱۳، بحار الأنوار: ۳۰/۴۳ ح ۳۶.
اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلٰی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُم

عفت چشم

امام صادق عليه السلام فرمود: 

«مَنْ نَظَرَ اِلي امْرأَةٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ اِليَ السَّماءِ اَوْ غَمَضَ بَصَرَهُ لَمْ يَرْتَدَّ اِلَيْهِ بَصَرُهُ حَتّي يُزَوَّجَهُ اللهُ مِنَ الْحُورِ العينِِ»

✍«هر كسے زنے را ببيند و بلافاصله ديده اش را به آسمان بدوزد يا چشم فرو بندد، چشم باز نگرداند مگر اينکه خداوند حوريان بهشتے را به عقد او در آورد.»

بحارالانوار: ج۱۰۱ ، ص۳۱

یادی از شهدا

‍ یادی از شهدا

در یکی از محورها، یک سرباز ایرانی به اسارت ما در آمده بود. دیدم استواری از ارتش عراق، با پوتین به دهان اسیر می زند و خون از دهان او جاری شده و دندان هایش شکسته است.

به طوری که «ماهر عبدالرشید»، فرمانده خبیث سپاه هفتم عراق، با همه قساوت، قلبش رقت آورد و با هم به سمت استوار و اسیر ایرانی رفتیم.

سرباز ایرانی مرتبا با زبان فارسی می گفت: «مرا بکش، اما نمی گویم.» ماهر از استوار پرسید: «چرا او را می زنی ؟»
استوار گفت: « این سرباز ارمنی و غیر مسلمان است. با این حال الان بیش از یک ساعت است او را می زنیم که به خمینی فحش بدهد، اما او این کار را نمی کند و مقاومت می کند. می گوید مرا هم بکشی این کار را نمی کنم.»
ماهر به مترجم گفت : «به او بگو تو که مسلمان نیستی، فحش بده و خوت را آزاد کن.» مترجم حرف ماهر را برای اسیر ترجمه کرد.

سرباز ارمنی رو به من و ماهر کرد و گفت: « آیا شما به خدا ناسزا می گویید؟»
ماهر با خنده و قهقه از او پرسید: «مگر خمینی خود را خدا خوانده است؟» سرباز ارمنی در پاسخ گفت: «خیر! او خدا نیست، اما مرد خداست و احکام خدا را اجرا می کند. به خدا توکل دارد و جز خدا از هیچ کس و هیچ چیز نمی ترسد و از همه مهمتر، او متصل به خداست. به کسی هم که به خدا متصل باشد نمی توان ناسزا گفت. من اگر بمیرم حاضر نیستم به رهبر کشور که یک رهبر الهی و سیاسی است، اهانت کنم»

ماهر عبدالرشید آن اسیر را از دست استوار خلاص کرد و به سربازی سپرد تا او را به اسرای دیگر ملحق کند. او در حالی که رنگ از چهره اش پریده بود و چشم هایش مرتب مژه می زد، گفت: «خدا به داد ما برسد! ببین این مرد چگونه در دل ملت خود جا گرفته است که حتی یک مسیحی اینگونه از او دفاع می کند و حاضر نیست به او اهانت کند. صدام را بگو که با چه کسی در افتاده است!»

محمد رضا جعفر عباس الجشعمی، سرهنگ دوم نیروی مخصوص عراق
یاران ناب ص 81